درصد حق بیمه بازاریابی

 واقعا تا صحبت از بازاریاب می آید چه فکری می کنید؟ یا اصلا وقتی یک بازاریاب را می بینید چه واکنشی دارید. چند بار پیش آمده است که زنگ تلفن به صدا درآمده باشد و بازاریابی در زمینه خدمات مختلفی که بازاریابی می کند با نهایت ادب شروع به صحبت می کند و در ابتدا و یا اواسط صحبت کردن وی تلفن را قطع کرده باشید. یا اینکه بدون فکر کردن در مورد صحبت های وی گفته باشید که آقا خانم محترم (تازه اگر واژه محترم را نیز بکار ببرید!) ممنون کار دارم . اصلا تا به حال به چنین شغلی فکر کرده اید؟

  1.  اولین بار که بازاریاب شدم در دوران دانشگاه بود. پدرم گفت که دیگر به من پولی نمی دهد و باید دست در جیب مبارک خودم بکنم و خرج خودم را در بیاورم . هر چند خرج آنچنانی نیز نداشتم (دانشگاه روزانه دولتی می رفتم و شهریه ای پرداخت نمی کردم). یادمه بازاریاب محصولی نرم افزاری بودم که به صورت کامل با شکست مواجه شد و من سوالها اصلا دنبال چنین شغلی نگشتم و درآمدم را از طریق تدریس و ترجمه بدست آوردم . البته هیچگاه نمی دانستم که روزی در زمینه بیمه های تجاری به فعالیت خواهم پرداخت.
  2. اگر یک روز ضمیمه آگهی های روزنامه همشهری را ببینید شاید یکی از شغل هایی که بشدت آگهی هایش توی ذوق می زند و البته مبالغ بسیاری بالایی هم به عنوان درآمد برای آن ذکر شده است شغل بازاریابی است : حالا یا بازاریابی بیمه یا بازاریابی هر کالای دیگر. ولی واقعا این مبالغ و این نوع شغل ها تا چه حد با دنیای واقعیت منطبق است . واقعیت این است که نه مبلغ ثابت آنچنانی به عنوان حقوق در این شغل داده می شود نه اینکه هر چقدر هم قوی باشی می توانی به رقم هایی که در این آگهی ها ذکر شده است برسی! البته انسان با انسان تفاوت دارد و طبیعتا بازاریاب های موفقی هم داشته و داریم ولی آن چیزی که واقعیت دارد این است که این ارقام بیشتر برای ترغیب یا به زبان ساده تر گول زدن افراد است و واقعیت ندارد.
  3.  روش های بازاریابی متفاوت است به عنوان مثال می توان به صورت اتفاقی تلفن های متفاوتی را شماره گرفت و بدون مقدمه شروع به توضیحات در مورد خدمات بیمه ای که قرار است به آنها بفروشیم کرد ، معمولا هم بازده چندانی ندارد. البته کسانی که این کاره باشند با موفقیت تمام از این روش نتیجه گرفته اند ولی واقعیت این است که اکثرا این کاره نیستند. روش دیگر این است که خانه به خانه و در به در در شهر بگردیم و همان چیزهایی را که قرار است در تلفن بگوییم به صورت رودررو بگوییم. البته این کار معمولا سخت تر است به خصوص اگر آقا باشید . می دانید که معمولا در بازاریابی تلفنی و به خصوص حضوری در ایران خانم ها بهتر نتیجه می گیرند. کاملا مشخص است که چرا ؟! چون اینجا ایران است ! یک روش دیگر هم این است که از ابزارهای نوین نظیر وب استفاده کنید که این روش هم مشکلات خاص خود را دارد هر چند از نظر من بهره وری آن بسیار بالاتر از روش های فوق الذکر است.
  4.  باید دقت داشت که وقتی در بازاریابی دچار جواب رد می شویم ناامید نشویم . این شغل با توجه به ماهیتش شغل بسیاری سختی است . حتی در مقایسه با دیگر بازاریابی های موجود بسیار سخت تر است. در بازاریابی های معمولی شما کالایی را می فروشید که عینیت دارد یعنی خریدار می تواند آنها را ببیند و در همان حال استفاده کند. اما در بازاریابی های بیمه ای شما کالایی را می فروشید که هیچکس در همان حال نمی تواند آن چیزی را که می خرد ببیند بلکه دارد تعهداتی را می خرد که هر لحظه ممکن است برای وی سودمند باشد ولی در لحظه قابل مشاهده نیست. قبول کنیم در جامعه ما که اولا خیلی از مردم در خرج روزمره مانده اند و ثانیا کلا به تعهدات شرکت ها و دولت ها هیچ اعتمادی ندارند و از آن مهم تر نمونه های زیادی از این بی تعهدی ها را دیده اند فروختن بیمه هایی مانند بیمه عمر و بیمه مسئولیت کار سختی است.  
  5. در ایران جا افتاده است که بازاریابی تحصیلات خاصی نمی خواهد . اکثرا بر مهارت های ارتباطی تاکید دارند که البته صحبت درستی است. خیلی ها هم می گویند که این شغل به صورت ژنتیک باید در وجود آدمی باشد. اما قبول کنیم که این کار به آموزش خوب نیاز دارد اما مشکل اینجاست که کسانی این آموزش را می دهند که خودشان مهارت کافی در این رشته ندارند . یعنی منطق حکم می کند بعد از عمری بازاریابی بخواهند به آموزش بازاریابی بپردازند در حالیکه در ایران کسانی به آموزش بازاریابی می پردازند که خودشان کوچکترین موفقیتی در این رشته نداشته اند.
  6. بازاریابی در ایران برای خانم های بازاریاب خوب نیست ، می دانم که می گویم. بازاریابی در ایران حقوق خوبی ندارد، می دانم که می گویم. بازاریابان در ایران آموزش خوب نمی بینند، می دانم که می گویم. بازاریابان در ایران اکثرا دانشجویند ، می دانم که می گویم. بازاریابان اکثرا در شغل خود باقی نمی مانند ، می دانم که می گویم. بازاریابان ...می دانم که می گویم.
جدیدتر قدیمی تر