1- اولین بار که تعداد زیاد نمایندگی های بیمه من را به فکر فرو برد تعطیلات عید امسال بود که برای استراحت به منزل خانواده همسرم در شهرستانی کوچک در شمال غرب کشور رفته بودم . یادم هست در خیابانی کوچک در یک فاصله حدود 100 تا 150 متر حدود 10 نمایندگی بیمه از انواع بیمه های مختلف دیدم . بر روی اکثرشان نیز انواع تخفیف های بیمه شخص ثالث و بیمه بدنه و بیمه آتش سوزی ذکر شده بود و البته معمولا دیوار داخلی نمایندگی ها و بعضا روی ویترین آن تبلیغات بیمه های عمر و سرمایه گذاری را می شد دید . فکر می کنم در آن شهرستان کوچک هر کس فرضا می خواست ماشینش را بیمه شخص ثالث کند احتمالا حداقل می توانست به 100 نمایندگی بیمه مراجعه کند و این موضوع به دلایلی که در ادامه خواهم گفت چندان سودمند نیست .
2- فقر اطلاعات ، عدم تخصص در حوزه های مختلف بیمه ای و بعضا صبور نبودن و وقت نگذاشتن و جواب صحیح ندادن بسیاری از کسانی که در زمینه بیمه های مختلف باید اطلاعات مناسب به بیمه شدگان بدهند مشکلات زیادی را به وجود آورده است . اگر این افراد فرضا کارمندان سازمان تامین اجتماعی یا دیگر سازمان های بیمه ای باشند شاید بتوان توجیح کرد که نظام اداری ما کلا مشکل دار است و بیمه ها هم جزئی از این نظام هستند و طبیعتا تا سیستم به طور کلی درست نگردد نمی توان امید و انتظار خاصی در این مورد داشت . هر چند این نوع کارمندان معمولا شلوغی بیش از حد و ارباب رجوع زیاد را عامل اصلی پاسخ هائی می دانند که به نظر من چندان راهگشا نیست ! اگر این توجیه را قبول کنیم دو مشکل همچنان باقی می ماند . مشکل اول این است که خیلی از سوالات به صورت اشتباه پاسخ داده می شود و دلیل اصلی آن عدم اطلاع مناسب از قوانین بیمه ای و قوانین کار است و دومین مشکل این است که نمایندگی های بیمه که هر گونه فعالیت آنها قطعا سود مستقیمی برای خودشان دارد چرا اشتباه جواب می دهند ؟ یا بعضا وقت کافی نمی گذارند و جواب سربالا می دهند ؟!
4- متاسفانه آنقدر که ورود گسترده بانک های خصوصی در حوزه بانکی موفق بوده است با ورود بیمه های خصوصی چنین تجربه ای تکرار نشده است . تعداد شرکت های بیمه خصوصی که از اوایل دهه 80 وارد این عرصه شده اند تا همین اواخر به 26 شرکت رسیده و متاسفانه بر روی آموزش نیروی انسانی به خصوص نمایندگی ها در این شرکت ها هیچ گونه تلاشی صورت نپذیرفته است . نمایندگانی که الان در اکثریت نمایندگی های بیمه ای حضور دارند نمایندگان حرفه ای نیستند . معمولا کوچکترین اطلاعی از مدیریت ریسک ندارند و تنها هنرشان فروختن بیمه های اجباری است و اصلا روش فروختن بیمه های اختیاری را نمی دانند . آنها و شرکت های بیمه ای پشتیبان آنها در این سال ها تاثیر آنچنانی در افزایش پرتفوی بیمه نداشته اند و صرفا به این کار نه به عنوان یک شغل حرفه ای بلکه صرفا شغلی برای کسب درآمد و یا حتی از روی ناچاری روی آورده اند . متاسفنه نرخ شکنی غیر مسئولانه این شرکت ها و نمایندگی های مربوطه شان باعث شده است که بعد از عدم پشتیبانی مناسب از ریسک های بیمه شدگان ، دید جامعه را به بیمه ها دیدی منفی سازند . این موضوع بسیار باعث تاسف است .
5- موضوعی که باید توجه داشت این است که نمیندگان بیمه در بازار بیمه ایران به تدریج بی هویت می شوند . فرقی بین نمایندگان حرفه ای و غیر حرفه ای وجود ندارد و تعرفه خاصی برای تمایز این دو دسته وجود ندارد . امکان ارائه یا عدم ارائه بیمه نامه های مختلف با شرایط منطقی را بعضا ندارند و باید تابع سیاستگذاری دفتر مرکزی بیمه باشند . در شرایط جدیدی که بیمه های این مملکت طی می کنند فروش بیمه نامه که جنس نیست و در حقیقت یک نوع تعهد است ، مشابه شده است با فروش هر چیز دیگر! فروش فرش یا ماست یا قطعات کامپیوتر یا هر چیز دیگر ! تنها ابزاری که برای نماینده فراهم شده است تا متمایز بودن خدمات خود را تبلیغ کنند قیمت است و تلاش برای کاهش غیر منطقی آن و نرخ شکنی به هر قیمتی و متاسفانه این موضوع عموما دو طرفه هم بوده است . یعنی نمایندگان هم آنچنان اطلاعات بیمه ای خاصی در این زمینه ندارند و نهایتا یکی دو کتاب در این زمینه آنهم در گذشته خوانده اند که احتمالا اصلی ترین بندهای آن را فراموش کرده اند .